ZAHRA MAZAREII

نگارش هفتم. درس اول نگارش هفتم

سلان بچه ها لطفا یک انشاء زیبا در باره موضوع های زیر برام بفرستین اگه هوب باشه تاج میدم ➖️محل زندگی خود را توصیف کنید ➖️زیبایی های اسمان در شب ➖️گذر زیبای رودخانه ➖️رمز موفقیت خود را چگونه می دانید ➖️بهترین خاطره ی روز زندگیتان ➖️فصل تابستان

جواب ها

جواب معرکه

فائزه

نگارش هفتم

محل زندگی خود مقدمه در محل زندگی من آسمانی آبی و هوایی مرطوب که در تابستان ها گرم و زمستان ها سرد و در بهار در بهار مرطوب میشودبدنه: هرکس دارای تاریخ تولد و مکان تولدی است که در شناسنامه اش ثبت می شود و این مکان برایش بهترین مکان روی زمین است. ما در ایران متولد می شویم و برای حفظ وطن تا پای جان هستیم که همانا وطن پرستی از ایمان است و باید مانند پوست و گوشت و خون از وطن مراقبت کرد. محل زندگی من همان جایی است که من در سنین کودکی همراه مادر در کوچه باغ های خاکی و گندم زارها می دویدم و باد موهای طلایی مرا پریشان می کرد. محل زندگی من خاستگاهش بهار است و شادی و سلامتی، هر صبح با صدای گنجشک و پرندگان از خواب بیدار می شوم و حالم خوب می شود. من با دیدن آسمان صاف و بی دود محل زندگی خودم دانستم که خبری از دود و سر و صدا و فریاد ماشین های فرسوده و قدیمی نیست و همه درختان در خوبی و خوشی سرسبزند. من از دیار دریا و مهرم و وطنم پر از خوبی و سلامتی است و اینجا کسی با کسی قهر نیست و همه از حال هم خبر دارند. محل زندگی من باصفاترین است و غروب بساط چای به راه است و همه دور هم در محفلی دوستانه جمع می شوند. محل زندگی من ایران است و پر از مهر و عشق و جاودانگی، محل زندگی من سرای امید است و پر از نغمه باران. محل زندگی من با افتخار ترین جای جهان است و در آن همه مردم به عشق و فداکاری معروفند و همه جایش سرای مردان بزرگ است. نتیجه گیری: وطن پرستی از ایمان است و بر انسان ها فرض است که از وطن خویش به خوبی و نیکی یاد کند. هر کس بهترین و زیباترین خاطراتش متعلق به وطن است. بهتر است که بهترین نوشته ها و دارایی های ادبی خویش را برای وطن بنویسیم و نگاه داریم.
تابستان یکی از چهار فصل خداوند است که به برکت و سرسبزی و گرمای زیادش در بین فصل های دیگر شناخته شده است و من تابستان را خیلی دوست دارم. تابستان را دوست دارم به خاطر اینکه همه جای زمین را سبزه پوشانده، میوه های رنگارنگ روی درخت ها به ما چشمک می زنند، روزهای آن آنقدر طولانی است که می توانیم به همه کارهایمان برسیم و شب هایش معمولا دورهمی های شادی با دوستان خانوادگی مان داریم. تابستان فصل تعطیلات است، فصل دوچرخه سواری، فصل مسافرت به شهرهای خنک تر ایران و من به خاطر همین عاشق این فصل زیبا هستم. اگرچه بعضی اوقات به خاطر گرمای بیش از حد، هوس زمستان و برف و باران می کنم و این گرما ما را در خانه زندانی می کند اما به خاطر خنکی کولر این گرما خیلی زود از یادمان می رود و به خوبی می دانم همین گرما است که باعث می شود دانه های درختان به میوه تبدیل بشوند و آماده چیدن شوند. من و خانواده ام بسیاری از شب های تابستان بخصوص آخر هفته ها به پارک نزدیک خانه مان می رویم، دور هم می نشینیم، بازی می کنیم، شام می خوریم و از هوای خنک شب های تابستان لذت می بریم. هر ماه تابستان را هم چند روز در خانه پدربزرگ می گذرانیم که باغ میوه سرسبز دارد. گشتن و بازی کردن در آن جا، کمک به برداشت محصول و انگور چینی و خوابیدن در پشت بام هنگام شب ها خیلی خیلی خوش می گذرد. تابستان با این که خیلی خوب است اما همیشه بعد از مدتی که می گذرد دلم برای مدرسه، معلم و دوستانم تنگ می شود و دوست دارم زودتر تابستان تمام شود و دوباره به مدرسه بروم. مادرم همیشه می گوید من در بهار زندگی ام هستم و وقتی به سن و سال او برسم وارد تابستان زندگی ام خواهم شد. به قول مادرم آدم ها در تابستان زندگی پخته می شوند و تجربه های زیادی به دست می آورند.$$ in/: google $$
محدود دائمی

نگارش هفتم

تمام خانه هایی که در اطرافمان می بینیم، محل زندگی خانواده های مختلفی هستند. خانه ی ما هم در گوشه ای از این هزاران خانه گوناگون قرار گرفته است. محل زندگی ما باصفا و زیباست با ساختمان های کوتاه و بلندش. بعضی از ساختمان ها آنقدر بلندند که گاهی از بس که گردنت را برای دیدن نوکشان در اوج آسمان به عقب خم می کنی، خشک می شود! بعضی هایشان هم بوی زندگی های صاف و ساده ی قدیمی را می دهند. یکرنگ و خودمانی. دیگر از طبقه های سر به فلک کشیده در آنها خبری نیست. حیاطشان پر از گلدان هاییست که گل های رنگی را در دلشان جای داده اند؛ و حوض آب پر از ماهی که دیگر کمتر جایی می توان همچین خانه هایی با حوضچه های باصفایش پیدا کرد. در محلی که ما زندگی می‌کنیم پارک های بسیاری وجود دارد؛ پارک هایی که محل تفریح و بازی های ما در اوقات تفریحمان است. دیگر کسی هم به سر و صدایمان اعتراضی نمی کند. اطراف پارک و خیابان هایمان پر از مغازه های مختلف است. از لوازم التحریر و بقالی گرفته تا قنادی و نجاری! خلاصه همه چیز هست! در محل زندگی ما همه نوع همسایه وجود دارد. همسایه دلسوز، همسایه بی تفاوت، همسایه بداخلاق و همسایه خوش اخلاق! با این حال در بیشتر مراسم ها به هم لبخند میزنند و همسایه داری می کنند! ما در محل زندگیمان مراسم های مذهبی بسیاری داریم. ماه محرم و صفر را عزاداری می کنیم و عید غدیر و تولد امام مهدی (عج) و تولد دیگر امامانمان را جشن می گیریم؛ با این کار هم به یاد امامانمان هستیم هم دلهایمان را بیشتر بهم نزدیک می کنیم. محل زندگی ما با تمام آرامش و شلوغی اش زیباست. این بود انشای من …
محدود دائمی

نگارش هفتم

زتدزنزدزددزدنز
محدود دائمی

نگارش هفتم

bzhzhHHH
محدود دائمی

نگارش هفتم

vzbdgsgshshzbbzbsh

سوالات مشابه درس اول نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام